ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یادش بخیر آن روزهایی که بابا آب میداد
آن مرد با اسب در باران می آمد
برای کوکب خانم میهمان ناخوانده می آمد و او برایشان نیمرو درست میکرد
( آن روز ها تخم مرغ ارزان بود )
آن روستایی خوش به حالش بود
دفتر هایمان کاهی بودند
مدادهایمان توسن بودند
پول توجیبیمان 2 تومن بود
بزرگترین غممان دیکته ی فردا بود
یاد آن مهرهای رنگی خروس نشان و گل های قشنگی که معلممان زیر امضای مرغابی شکلش میزد بخیر
کجا رفتند آن روزها ؟؟؟
نمیدانم روزها عوض شده اند یا ما ؟!
یا اینکه ؛ بعضی ها عوضی شده اند ...
نمیدانم !