آره این روزا خیلی سخت میگذره همه کفشاشون تنگ شده !هیچکس خوشحال نیست خود من گاهی اوقات اونقدر کم میارم که دلم میخواد کفشای تنگ و پاره ام رو دربیارم و با پای برهنه راه برم. آره من کفش تو رو نپوشیدم نمیتونم مال هیچکسو بپوشم حق با توه . من تسلیم ولی بنظرت نمیشه حداقل اگه کفشامون تنگه بند کفشمونو محکمتر نبندیم بلکه کمی شلش کنیم.بخندیم بی خیال باشیم آخه حافظ جان میگه : ؛ سخت گیر است جهان بر مردمان سخت گیر ؛
؟؟ عزیز
از اونایی بودم که همیشه میخندیدم از اونایی که نصف دوستام منو فقط با قهقهه هام میشناختن البته الانم خیلی میخندم ولی نه از دل... فقط واسه دل خوش کردن نزدیکامه
خندیدن چندین نوع داره :
صادق هدایت یه جایی نوشته : شبی که نمی دانستم بر کدامین دردم گریه کنم تا صبح خندیدم...
یکی دیگه میگه : خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است ، کارم از گریه گذشته که به آن میخندم !
...
قبلنا خیلی خوش میگذشت ، از زندگی لذت میبردم ، ولی چند سالیه که دیگه اینطور نیست ...! چراش رو نمیدونم ؟؟؟
سمیه راست میگه من شاهدم
مخصوصا اگه حقوق کمیته امداد هم داشته باشه
با یارانه ی هر دوتاتون دیگه میشه از تحریم عبور کرد!
یه نصیحت به دوستانم اگر پیر شدین:
یه زن جوان خوش اخلاق بگیرن دوباره سرحال وجوان میشید!!!!!!!!!!
بخدا راست میگم امتحانش ضررنداره
حالا که جوونیم، جوونا باهامون نمی زوجند چه برسه به این که پیر شیم
ئه ی خوا مالت ئاوان کا!!!!!!!!!!
ئه گه ر ده ته وی به پیری نه گه یی ژنیک بینه با راحه ت بیت.
بان چاو له ئه وه لین فرسه تا !
کاش...
آره این روزا خیلی سخت میگذره همه کفشاشون تنگ شده !هیچکس خوشحال نیست خود من گاهی اوقات اونقدر کم میارم که
دلم میخواد کفشای تنگ و پاره ام رو دربیارم و با پای برهنه راه برم.
آره من کفش تو رو نپوشیدم نمیتونم مال هیچکسو بپوشم
حق با توه . من تسلیم
ولی بنظرت نمیشه حداقل اگه کفشامون تنگه بند کفشمونو
محکمتر نبندیم بلکه کمی شلش کنیم.بخندیم بی خیال باشیم
آخه حافظ جان میگه :
؛ سخت گیر است جهان بر مردمان سخت گیر ؛
؟؟ عزیز
از اونایی بودم که همیشه میخندیدم
از اونایی که نصف دوستام منو فقط با قهقهه هام میشناختن
البته الانم خیلی میخندم ولی نه از دل... فقط واسه دل خوش کردن نزدیکامه
خندیدن چندین نوع داره :
صادق هدایت یه جایی نوشته :
شبی که نمی دانستم بر کدامین دردم گریه کنم تا صبح خندیدم...
یکی دیگه میگه :
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است ، کارم از گریه گذشته که به آن میخندم !
...
قبلنا خیلی خوش میگذشت ، از زندگی لذت میبردم ، ولی چند سالیه که دیگه اینطور نیست ...!
چراش رو نمیدونم ؟؟؟
کاش کودکی نمیگذشت
وبلاگت خیلی خوبه ولی درلابه لا ی خطو طی که یادداشت کردی آدم
موجی از ناامیدی ( بر عکس اسمت ) رو احساس میکنه !!
کاش یه روزی وضعیت این زندگی تغییر کنه !
یه جوری داره میگذره ...
به گفته دکتر شریعتی :
قبل از این که بخواهی
در مورد من و زندگی من قضاوت کنی
کفشهای من را بپوش و در راهِ من قدم بزن .