دور تهران در هشتاد روز !

دوستان عزیزم سلام

دو ماه دیگه هم گذشت و این دوره هم تموم شد رفت ...

با تمام خوشی ؟؟؟! ها  و  ناخوشی هاش

تنها سودی که فعلا از خدمت بهم رسیده فتح تهران بود در هشتاد روز ...؟!

شهری که در آن مفهوم تضادها را درک کردم  !

(شایعه) منبع انرژی سرباز !

 بعضی وقتا شایعه ی این که قراره مرخصی بدن از خود مرخصی فازش بیشتره !

آموختم (4) !

به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود

نیرزد آنکه  دلی  را  ز خود  برنجانی

آموزشی هوتوتو !

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست !

خداحافظ تا بعد !

تعطیلات خوبی بود 

خدا رو شکر میکنم

این بار دیگه واقعا قدر همه چیز رو دونستم!!!

قبلا تعطیلات زیاد خوش نمی گذشت ؟!!!

گر می فروش حاجت رندان روا کند !

گر می فروش حاجت رندان روا کند

ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند

ساقی به جام عدل بده باده تا گدا

غیرت نیاورد که جهان پربلا کند

حقا کز این غمان برسد مژده امان

گر سالکی به عهد امانت وفا کند

گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم

نسبت مکن به غیر که این‌ها خدا کند

در کارخانه‌ای که ره عقل و فضل نیست

فهم ضعیف رای فضولی چرا کند

مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد

وان کو نه این ترانه سراید خطا کند

ما را که درد عشق و بلای خمار کشت

یا وصل دوست یا می صافی دوا کند

جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت 

عیسی دمی کجاست که احیای ما کند

آموختم (3) !

-گاهی باید شنیده ها را ناشنیده گرفت و دیدنی ها را نادیده !

-فشار ها  همیشه به پایین ترین سطوح وارد میشوند ...

پس تو هم زیاد به خودت سخت نگیر چون هنوز زمین زیر پای توست !

آموختم (2) !

آموختم که گاهی باید :

                                صادقانه دروغ گفت !

الو  ؛ سلام مادر جان ، خوبی ؟

   ...

آره به ما که خیلی خوش میگذره ، همه چی خوبه ، اینجا از خونه راحت تره !!!

   ...

             باور کن مادر !

...

...

...

  فعلا خدا حافظ